Web Analytics Made Easy - Statcounter

اقدامات عبث سمپات‌های پهلوی در عناد با محرم به مثابه خاک پاشیدن به چهره خورشید است؛ اثری ندارد و تنها ذات آن‌ها را بیش از پیش برای قاطبه مردم عیان می‌کند. شامگاه ۳۱ تیر بود که عده‌ای ناشناس از خلوتی و تاریکی شب استفاده کردند و پرچم عزای امام حسین (علیه السلام) در هیأت انصارالحسین اصفهان را شبانه آتش زدند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اقدامی بزدلانه که با واکنش مردم روبرو شد.

سمپات‌‌های بقایای پهلوی تقلای شدیدی کردند تا کمپینی برای هتک حرمت عزای سید الشهدا (علیه السلام) ایجاد کنند، ولی این کمپین تبدیل به سند بی‌توجهی مردم به اپوزیسیون شد. حتی بخشی از مردم که به دلیل مشکلات موجود دل خوشی از نظام ندارند، به هتاکان پشت کردند. از جمعیت ۸۵ میلیون نفری ایران، تنها تعدادی انگشت شمار کلیپ مجهول با محتوای رقص برای هتک حرمت پخش شد.

اما در این ماجرا شاهد تکرار تاریخ، البته به شکلی مضحک، هستیم. حکومت‌های جائر بسیاری در تاریخ بودند که به ستیز با مکتب امام حسین علیه السلام برخواستند. اما اکنون آنها در زباله‌دان تاریخ هستند و این امام حسین است که ایران یکپارچه سیاه پوش عزای اوست.

سفیانی، متوکل عباسی، پهلوی، حسین کامل و صدام نمونه‌ای از مصادیق تاریخی هستند که تاج و تخت‌شان پس از ضدیت با امام حسین به مسلخ خود ساخته رفت.

بنی امیه| پادشاهی سفیانی منقرض شد

خلافت بنی‌امیه قدرتمندترین حکومت وقت جهان بود که یزید خلیفه آن شد. بنی‌ امیّه دارای دو جناح بود: آل ابوسفیان و آل مروان. معایه و پسرش یزید از شاخه سفیانی بودند که بر بلاد اسلامی حاکم شدند. امام حسین علیه السلام در مقابل قدرتمندترین حاکم جهان ایستادند و به شهادت رسیدند.

بلاد اسلامی پس از شهادت امام حسین (علیه السلام) دیگر روی آرامش به خود ندید. شاخه مروانیان کودتا کرد و پس از نبرد خونین با شاخه سفیانی، بر شام حاکم شدند. مختار در عراق و مناطقی از شمال ایران، زبیریان در حجاز و مناطقی از نیمه جنوبی ایران و نجدة بن عامر نیز در یمن حکومت تشکیل دادند.

حجت الاسلام کاشانی از تاریخ پژوهان برجسته کشورمان روز اول آبان ۱۳۹۴ در سخنرانی شب عاشورای حسینی گفت: «شهادت امام حسین حکومت بنی امیّه را نابود کرد. هم شیعه، هم سنی -مانند ابن عبدربّه که علیّ ابن ابی ‌طالب (صلوات الله علیه) را خلیفه‌‌ی چهارم نمی‌داند، یعنی می‌گوید ما سه خلیفه داریم بعد معاویه است - این را نوشته است.»

کاشانی در ادامه گفت: «قتل سیّد الشهداء برای یزید خیلی هزینه داشت، [یزید] گفت خدا عبیدالله را لعنت کند. یعنی نتوانست در برابر افکار عمومی توجیه کند، تقصیر عبیدالله انداخت؛ امروز مانند ابن تیمیه و وهابی‌ها می‌گویند عبیدالله این کار را انجام داد یزید نمی‌خواست.»[1]

مروانیان در سال ۷۳ ه.ق بر کل سرزمین‌های اسلامی مسلط شدند. اولین ثمره قیام حسینی را در نامه خلیفه قدرتمند مروانی می‌توان دریافت. «عبدالملک بن مروان» در نامه ای به کارگزار سفاک و خونریز خود «حجاج بن یوسف ثقفی» می‌نویسد:کشتار سادات اهل بیت [علیهم السلام] را به ما منسوب نکن ؛ چرا که من دیدم وقتی فرزندان ابوسفیان ، حسین [علیه السلام] را کشتند، حکومتشان منقرض شد.[۲]

متوکل خلیفه عباسی| فرزند علیه پدر کودتا کرد و او را کشت!

متوکل عباسی یکی از منفورترین و خبیث‌ترین چهره‌های تاریخ است. متوکل نسبت امیرالمومنین و اهل البیت علیهم السلام به شدت هتاک بود. او در سال ۲۳۶ ه.ق دستور داد که مزار مطهر امام حسین (علیه السلام) و زمین‌ها و خانه‌های اطراف آن در کربلا ویران شود و آن را شخم بزنند! این هتاکی ۱۷۰ سال پس از واقعه عاشورا رخ داد.

اما در بر همان پاشنه دلخواه خلیفه عباسی نچرخید. متوکل عباسی چندسال بعد در حالی که مست بود توسط فرزندش «منتصر» کشته شد. عاقبت این هتاک بسیار قابل تامل است. در وب‌سایت منتسب به آیت الله مکارم آمده است:

ماجراى قتل متوکل بدین ترتیب بود که وى ندیمى داشت بنام «عباده مخنّث». عباده در مجلس متوکل متکّایى روى شکم خود زیر لباسش مى بست و سر خود را که موهایش ریخته بود، برهنه مى‌کرد و در برابر متوکل به رقص مى پرداخت و آوازه خوانان همصدا چنین مى خواندند: «این مرد طاسِ شکم گنده آمده تا خلیفه مسلمانان شود»

مقصودشان از این جمله على (علیه السلام) بود. متوکل نیز شراب مى خورد و خنده مستانه سر مى‌داد. در یکى از روزها که عباده طبق معمول به همین کیفیت مسخرگى مى کرد، منتصر در مجلس حاضر بود. وى از دیدن این منظره ناراحت شد و با اشاره، عباده را تهدید کرد. عباده از ترس ساکت شد. متوکل پرسید: چه شده؟ عباده برخاست و علت را بیان کرد.

در این هنگام منتصر (پسر متوکل) بپا خاست و گفت: اى امیر المؤمنین! آن کسى که این شخص اداى او را در مى آورد و مردم مى خندند، بزرگ خاندان تو [منظور بنی‌هاشم] است. اگر خود مى خواهى گوشت او را بخورى بخور، ولى اجازه نده این سگ و امثال او از آن بخورند.

متوکل با تمسخر، به آوازه خوانان دستور داد که همصدا این شعر را بخوانند: به دنبال این قضیه بود که منتصر با نقشه قبلى با همکارى ترکان پدر را به قتل رساند.»

رضاخان| مرگ ذلیلانه در غربت

رضا پهلوی عزاداری برای امام حسین (علیه السلام) را ممنوع اعلام کرد. پوشیدن لباس مشکی، حرکت دسته‌های عزادار در ایام عاشورا و خواندن مرثیه اهل بیت در ختم‌ها نیز ممنوع شد.

عزاداری پنهانی در خانه‌ها مساوی با اسارت صاحبخانه‌ در زندان رضاخانی بود. نوحه‌گران و تعزیه‌خوانان دستگیر می‌شدند و تعطیلی تاسوعای حسینی را ملغی کرد.[4] حتی گزارش شده است که سال قبل از سقوط تاج و تخت‌ رضاخان، کارناوال شادی در ایام تاسوعا و عاشورا برپا شده بود.

جلوگیری از مراسم عزاداری محرم و توقیف نوحه گران و تعزیه خوانان - سال ۱۳۱۶

منبع: سازمان اسناد و کتابخانه ملی

بخشنامه عدم تعطیلی روزهای تاسوعا، ۱۹ و ۲۳ رمضان - سال ۱۳۱۷

منبع: سازمان اسناد و کتابخانه ملی

ممانعت از برپایی مراسم عزاداری ماه محرم در مساجد و اماکن عمومی- سال ۱۳۲۰

منبع: سازمان اسناد و کتابخانه ملی

اما عاقبت رضا پالانی چه شد؟ انگلیس و شوروی در شهریور ۱۳۲۰ به ایران حمله کردند. رضاشاه پهلوی از ترس اعدام بدون هیچ مقاومتی استعفا داده بود و از سوی اربابان انگلیسی خود تبعید شد. رضا و خانواده‌اش روز ۳۱ شهریور وارد کرمان شدند. او در این شهر به بیماری عفونی گوش درد مبتلا شد. درخواست اقامت در این شهر برای مداوا با مخالفت کنسول انگلیس مواجه شد. رضاخان در انتخاب مقصد نیز اختیاری نداشت. او ۵ مهر سوار بر کشتی و عازم بمبئی شد.

کشتی روز ۹ مهر به مقصد رسید اما به او حق خروج از کشتی را ندادند. هیأت ایرانی ۵ روز در هوای گرم و شرجی ساحل بمبئی در کشتی ماندند. سپس با قایق به یک کشتی برمه‌ای منتقل شدند. کشتی برمه‌ای پس از ۹ روز در ۲۳ مهر به بندر پورت لوئی پایتخت جزیره موریس رسید. موریس به شدت بد آب و هوا بود. رضاخان از ماموران انگلیسی خواست که اجازه دهند او به کانادا برود ولی ماموران انگلیس مخالفت کردند.

حال عمومی رضاخان طی ۵ ماهی که در این جزیره اقامت داشت وخیم‌تر شد. او روز ۷ فروردین ۱۳۲۱ به بندر دوربان منتقل شد. او دو ماه در این شهر ماند و سپس از آنجا به ژوهانسبورگ منتقل شد و در یک مسافرخانه اقامت کرد. رضاخان مدتی بعد دچار حمله قلبی شدیدی می‌شود و به‌سختی زمین خورد. شدت ضربه به نحوی بود که یک دست و صورتش مجروح شد و از هوش می‌رود. او روز ۴ مرداد سال ۱۳۲۳ در غربت مُرد. 

حسین کامل| وقتی صدام سر دامادش را برید و خودش نیز اعدام شد!

اواخر سال ۱۳۶۹ و دوسال بعد از پایان جنگ تحمیلی رژیم صدام علیه ایران، یک قیام مردمی در عراق شکل گرفت. تقریباً ۹۰ درصد عراق از سلطه صدام خارج شد. این قیام به انتفاضه شعبانیه شهره شد.

رژیم بعث صدام برای پایان دادن به این قیام دست به جنایات هولناکی زد. دربرخی اقوال آمده که قریب به نیم میلیون نفر در جریان سرکوب انتفاضه از سوی رژیم صدام کشته شدند. یکی از شهرهایی که صدام آن را ویران کرد، کربلا بود که نیروهای بعثی به فرماندهی «حسین‌کامل» داماد صدام به آنجا یورش بردند. نزدیکی حسین کامل با صدام به حدی بود که به او لقب صندوق اسرار داده بودند.

«حمید داودآبادی» از رزمندگان و نویسندگان دفاع مقدس در همین رابطه نوشته است: «صدام به حسین کامل دستور داد: به حرم حسین حمله‌ور شوید و همه کسانی را که آنجا هستند تکه تکه کنید. حسین کامل در آستانه ورود به کربلا ایستاد، به رجزخوانی پرداخت و با غرور و جسارت گفت: من حسین هستم و تو هم حسین هستی. ببینیم کی زودتر دیگری را از بین می برد!»[6]

گنبد حرم امام حسین (علیه السلام) به دستور حسین کامل با گلوله تانک را مورد هدف قرار گرفت.

ارتش بعثی صدام در جریان سرکوب انتفاضه شعبانیه - کربلا

اما چهارسال بعد ورق به ضرر حسین کامل برگشت. رابطه صدام و دامادش شکرآب شد. حسین کامل به اردن گریخت تا به آمریکا برود. ولی سازمان CIA پس از تخلیه اطلاعاتی کامل به او گفت که نمی‌تواند پناهدگی بدهد! اردن نیز به حسین کامل گفت که باید خاک این کشور را ترک کند.

حسین کامل از صدام امان نامه خواست. وقتی به عراق بازگشت، همسرش را از او جدا کردند. صدام، پدر و برادران حسین کامل را به کاخ خود فراخواند و گفت: خودتان باید این لکه ننگ را از طایفه‌تان پاک کنید.

جمعه شب ۱۴ اسفند ۱۳۷۴ خاندان کامل خانه را محاصره کردند و برادر خود و کودکش را به طرز فجیعی به قتل رساندند. نیروهای گارد صدام نیز ساعاتی بعد پدر و برادران حسین کامل را کشتند. شخص صدام نیز ۱۰ سال بعد در تاریخ ۹ دی ۱۳۸۵ به دار آویخته شد.

موارد بالا نمونه‌ای از عبرت‌های تاریخی در طبقه حاکمان بود. هرکس از هر طبقه‌ای به ضدیت به امام حسین علیه السلام برخواست، کیفر معاصی‌اش از همین دنیا آغاز شد. امیرالمومنین می‌فرمایند: چه بسیارند عبرتها و چه اندک اند عبرت گیرندگان (حکمت۲۱۷ نهج البلاغه).

منبع: فارس

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: عزاداری محرم پهلوی علیه السلام امام حسین حسین کامل سال بعد

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۳۳۱۳۰۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

نقد ادعای زیباکلام درباره آغازگر جنگ با مستندات تاریخی / روایت نماینده وقت عراق در سازمان ملل از آماده‌باش صدام برای آغاز جنگ علیه ایران

فهیمه نظری: یکی از بحث‌های جنجال‌برانگیز که در سال‌های اخیر در جامعه‌ی روشنفکر ایرانی شکل گرفته است بحث آغاز جنگ ایران و عراق است. روایت رسمی می‌گوید ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ عراق با حمله‌ی هوایی به چند فرودگاه ایران جنگ ۸ ساله را کلید زد؛ اما حالا با گذشت دهه‌ها گاه این بحث مطرح می‌شود که تحریکات ایران موجب حمله‌ی عراق به ایران شد. مرحوم ابراهیم یزدی وزیر خارجه‌ی دولت موقت در اواخر عمر خویش در گفت‌وگو با حسین دهباشی در برنامه‌ی «خشت‌خام» که در آپارت منتشر شد گفته است که بر خلاف نشست موفقیت‌آمیز او با صدام برای جلوگیری از تنش‌های احتمالی میان دو کشور در حاشیه‌ی کنفرانس‌ غیرمتعهدها در هاوانا، اما تحریکات تلویزیون ایران موجب حمله‌ی ایران به عراق شد. یزدی همچنین به اعتراض مرحوم سید محمود دعایی سفیر وقت ایران در عراق اشاره می‌کند که در شورای انقلاب گفته بود: [نقل مستقیم از ابراهیم یزدی]: «آقا اگر می‌خواهید با عراق بجنگید من استعفا بدهم برگردم ولی اگر می‌خواهید نجنگید و مماشات کنید این روشش نیست.» و امام خمینی در پاسخ به او گفته بود که «نخیر نمی‌توانی نروی [به عراق] باید بروی»

خود مرحوم دعایی که مدتی پیش از آغاز جنگ به خاطر کمرنگ شدن ارتباطات میان ایران و عراق به کشور برگشته بود، در مهرماه ۱۳۹۵ در نشستی با عنوان «ناگفته‌های جنگ» در این باره گفته است: «وزیر امور خارجه عراق از سوی صدام به من پیغام داد که به امام بگویم برای حل مسائل فی‌مابین نماینده‌ای را به عراق بفرستد، امام نیز در پاسخ به این پیغام، هرگونه مذاکراتی را به تشکیل مجلس شورای ملی و انتخابات ریاست‌جمهوری موکول کرد تا نمایندگان ملت برای مذاکره به عراق بروند و در این فرصت نیز از عراق خواست که حسن‌نیت خویش را ثابت کند و علیه ایران تبلیغ نکند.» (تاریخ ایرانی)

صادق زیباکلام: عراق دشمن ما نبود؛ ما تحریکش کردیم

در ادامه‌ی مجادله بر سر این‌که کدام طرف موجب آغاز جنگ شد، چند روز قبل کانال تلگرامی اینستای انقلابی ویدیویی از صادق زیباکلام منتشر کرد که در آن تحریکات ایران را موجب حمله‌ی عراق به ایران دانسته، زیباکلام در آن ویدیو گفته است:

«عراق دشمن ما نبود، صدام حسین به هیچ وجه دشمن ما نبود. این ما بودیم که عراق را دشمن خودمان کردیم. هرکس رفت پیش امام بعد از انقلاب، عشایر عرب رفتند، شیعیان رفتند، عده‌ای از اهالی بصره رفتند. امام گفتند این صدام این جرثومه‌ی فساد را چرا ساقط نمی‌کنید چرا شما انقلاب اسلامی نمی‌کنید مثل مردم ایران این فاسد را سرنگون کنید. خدا رحمت کند مرحوم دعایی اولین سفیر ایران بود در عراق بعد از انقلاب، آقای دعایی سراسیمه تابستان ۵۹ آمد ایران، دو سه ماه قبل از این‌که عراق به ما حمله کند رفت شورای انقلاب، رفت خدمت امام رفت این را دید رفت آن را دید گفت آقا جان صدام پیغام داده گفته آخه شما چی می‌خواهید از جان من؟! آخه چرا این آقای خمینی مرتب به ما حمله می‌کند و مرتب می‌گوید این مردم عراق باید من را سرنگون کنند. من این ۱۴ سالی که شما این‌جا بودید من به جز احترام به شما مگر کار دیگری کردم؟! و صدام واقعا دیگر عصبانی شده – این‌ها را آقای دعایی می‌گوید – و اولتیماتوم داده گفته اگر واقعا شما این سیاست خصمانه علیه من را نگذارید کنار... امام به ایشان گفتند که نه تکلیف دارید شما برگرد برو و اصلا انگار نه انگار... دو سه ماه بعد صدام به ما حمله کرد؛ بنابراین ما بودیم که باعث حمله‌ی صدام به ایران شدیم.»

حبیب احمدزاده: صدام عقده‌ی جمال عبدالناصر شدن داشت

پیش‌تر اما در مرداد ۱۴۰۲ حبیب احمدزاده، مستندساز و نویسنده در برنامه‌ی گفت‌وگومحور «مثبت نگاتیو» در نگاهی کاملا متفاوت و با استناد به گفته‌های صلاح عمر العلی نماینده‌ی وقت ایران در سازمان ملل درباره‌ی ملاقات صدام با ابراهیم یزدی در هاوانا، مسبب و شروع جنگ ایران و عراق را صدام دانسته است. متن گفته‌های احمدزاده در آن برنامه که ویدیوی آن در پی اظهارات زیباکلام این روزها در فضای مجازی وایرال شده به شرح زیر است:

حبیب احمدزاده: هرکس که می‌خواهد بگوید می‌شد از جنگ جلوگیری کرد باید چند نکته را بداند: اولین چیزی که ما باید درباره‌ی جنگ ایران و عراق بدانیم این است که ۱- یک نفر به نام صدام سال‌ها عقده‌ی عین جمال عبدالناصر شدن را در میان مردم عراق داشت. ۲- این آدم یک قراردادی به نام ۱۹۷۵ الجزایر را با شاه امضا کرده بود که ناچارا بود. اگر خاطرات سانسورنشده‌ی علم را بخوانیم می‌بینیم که خود شاه می‌گوید صدام آمد به من گفت ما وقتی با شما صلح کردیم که ۵ بمب بیش‌تر در کردستان عراق نداشتیم و شما بهترین جوانان عراق را به کشتن دادید. صدام این کینه را داشت و مشکلش هم این بود که خودش به عنوان معاون رئیس‌جمهور این قرارداد را امضا کرده بود نه حسن البکر. امضای او [صدام] پایش بود. حالا می‌گویند ۱۳ روز پس از پیروزی انقلاب در شورای عالی انقلاب عراق صدام به عنوان معاون رئیس‌جمهور (هنوز آن موقع رئیس‌جمهور نشده بود) سخنرانی می‌کند و می‌گوید: «بهترین فرصت تاریخی برای بازپس‌گیری شط‌العرب و سرزمین‌های عربی از ایران فرا رسیده است.» ۱۳ روز بعد از ۲۲ بهمن ۵۷ [این حرف را می‌زند].

این آدم... وقتی که رئیس‌جمهور عراق می‌شود و آن کشتار دسته‌جمعی و تصفیه‌اش را در عراق صورت می‌دهد، بعد کنفرانس غیرمتعهدها در هاوانا است. از آن طرف هم ابراهیم یزدی می‌آید به عنوان وزیر خارجه‌ی ایران درخواست جلسه با صدام می‌دهد. یک ماجرایی رخ می‌داهد که بعدها ابراهیم یزدی می‌گوید من با ایشان [صدام] به توافق رسیدم ولی تبلیغات ایران باعث شد که جنگ شود و...

من جواب می‌توانم به این بحث بدهم که چقدر یک سیاستمدار می‌تواند فقط با یک قطعه پازل یک تابلو برای خود درست کند و خودش را قهرمان جلوه دهد. یکی از صحبت‌های دیگر ایشان این است که آقای دعایی گفته است که من رفتم و... من خودم آقای دعایی را شخصا دیدم و از ایشان شخصا سوال کردم که آیا چنین چیزی رخ داده که شما رفته‌اید گفته‌اید که این‌ها [عراقی‌ها] گفته‌اند بیایید صلح کنیم و امام گفته‌اند [نه] گفت: اصلا دروغ محض است.

بحث آقای دعایی را کنار بگذاریم. اولا این نشان‌دهنده‌ی این است که ایشان [ابراهیم یزدی] دقیق صحبت نمی‌کنند؛ ولیکن در آن جلسه‌ای که ایشان با صدام داشته و صحبت‌هایی که می‌کند دو نکته رخ می‌دهد:

من احساس می‌کنم که اول صحبت‌های آقای ابراهیم یزدی را با هم ببینیم: [پخش گفت‌وگوی ابراهیم یزدی با حسین دهباشی در خشت خام در خلال برنامه]

قسمتی از مستند خشت خام (گفت‌وگوی حسین دهباشی با مرحوم ابراهیم یزدی)

ابراهیم یزدی: از همان اسفندماه [۱۳۵۷] ما معتقد بودیم که (من بارها این را گفته و نوشته‌ام) حمله‌ی عراق به ایران قابل پیش‌بینی و پیش‌گیری بود. سیاست ما در دولت موقت پیش‌گیری از حمله بود؛ اما متاسفانه بعضی‌ها تحریک می‌کردند و کار را به آن‌جایی بردند که عراق حمله کرد.

دهباشی: در کنار این سیاست پیش‌گیرانه و تنش‌زدایی آیا هشدارهایی هم به توان دفاعی کشور داده می‌شد، آن آن موقع هنوز بلبشو بود و ساختاری نداشت؟

یزدی: هشدار می‌دادیم ولی آن‌قدر نظمی وجود نداشت که [هشدارهای‌مان] به جایی برسد. ما از یک کانال‌ها یا ابزارهای دیگری برای پیش‌گیری استفاده می‌کردیم مثلا در کنفرانس غیرمتعهدها در کوبا من رهبران عرب را جمع کردم...

دهباشی: با صدام هم دیدار کردید؟

یزدی: بله با صدام هم دیدار داشتم؛ مذاکره‌ی مفصلی هم داشتیم. خوب طبیعی بود که ما با صدام مذاکره کنیم برای این‌که بالاخره ما با او اختلاف داشتیم، با گروه دیگری که نبود [بنابراین] باید با او می‌نشستیم و صحبت می‌کردیم.

دهباشی: حضرتعالی در چه پوزیشینی بودید در آن زمان؟

یزدی: وزیر امور خارجه‌ی ایران

دهباشی: و صدام؟

یزدی: معاون نخست‌وزیر... نشستیم با هم صحبت کردیم. خوب صدام حرف‌هایی می‌زد که برای ما قابل قبول نبود (من مشروح مذاکراتی را که با صدام داشتم چاپ کرده‌ام) مثل این‌که او می‌گفت سه جزیره‌ی خلیج‌فارس [دو تنب و ابوموسی] ایران حق ندارد ال و بل کند و... من گفتم: به تو چه مربوط است! مدعی آن سه جزیره که عراق نیست. اگر ادعایی باشد با دولت امارات است نه تو. می‌گفت: نه مگر منشور حزب بعث را نخوانده‌ای؟! [در آن‌جا می‌گوید] هر مسئله‌ی عربی مسئله‌ی ماست. گفتم: تو [که] این حرف را می‌زنی مرتکب یک خطای استراتژیک می‌شوی. وقتی می‌گویی هر مسئله‌ی عربی مسئله‌ی ماست، آقای خمینی هم می‌گویند هر مسئله‌ی اسلامی مسئله‌ی ماست. حالا اگر می‌خواهی کشته بگیری، بسم‌الله! بفرمایید! ولی از حالا به تو می‌گویم که شکست می‌خوری، زمین می‌خوری چون مسائل اسلامی فراگیرتر از مسائل ملی عربی‌ است. ولی صدام دنبال این حرف‌ها نبود. صدام دنبال این بود که موقعیت خودش را تثبیت کند.

دهباشی: با حمله‌ به ایران؟

یزدی: بله. او خود را نماینده‌ی همه‌ی اعراب می‌دانست. گفتم وقتی راجع به سه جزیر صحبت می‌کرد به او گفتم به شما چه مربوط است؟! شما که مدعی مالکیت آن‌جا نیستید. گفت: نه مگر نمی‌دانیم ما بعث هستیم و هر مسئله‌ی عربی مسئله‌ی ماست.

دهباشی: تهدید نظامی هم کرد؟

یزدی: تهدید نظامی را یادم نیست که کرده باشد ولی نیروهایش را به مرز ایران آورده بود.

دهباشی: شاهد مثالی هم می‌آورد که شما دارید ما را تحریک می‌کنید؟

یزدی: زیاد. و واقعا هم تحریک می‌کردیم.

دهباشی: نمونه‌هایی از آن را به خاطر دارید؟

یزدی: برنامه‌های تلویزیون ایران سرتاپا تحریک عراق بود.

دهباشی: برنامه‌های بخش فارسی؟

یزدی: بله. به طوری که آقای دعایی که سفیر ما در آن‌جا [عراق] بود آمد در شورای انقلاب گفت آقا اگر می‌خواهید با عراق بجنگید من استعفا بدهم برگردم ولی اگر می‌خواهید نجنگید و مماشات کنید این روشش نیست.

دهباشی: تلویزیون آن موقع مدیریتش با آقای قطب‌زاده بود، درست است؟

یزدی: بله.

دهباشی: یعنی نگاه ایشان [قطب‌زاده] قالب بود؟ چون ایران آن موقع آن‌قدر مسئله داشت که...

یزدی: نگاه قطب‌زاده تنها نبود، نگاه آقای خمینی هم این بود.

دهباشی: که برویم به سمت درگیری؟

یزدی: نه، که تحریک کنه، حمله کند، این کارها را بکنند، به طوری که وقتی دعایی در آن جلسه گفت که آقا اگر شما می‌خواهید با صدام بجنگید چون این کارهایی که می‌کنید یعنی جنگ، اگر می‌خواهید بجنگید من دیگر نمی‌روم عراق. بلند شد که برود [جلسه را ترک کند]. آقای خمینی گفت که نخیر نمی‌توانی نروی [به عراق] باید بروی. مجبورش کرد. گفت آقا من که نمی‌خواهم بروم آن‌جا بجنگم که! این کارهایی که شما می‌کنید جنگ است!

ادامه‌ی گفت‌وگوی حبیب‌ احمدزاده در مثبت نگاتیو

احمدزاده: عراق یک نماینده‌ای در سازمان ملل داشت به نام صلاح عمر العی این آدم خودش می‌آید بعدها با شبکه‌ی الجزیره یک مصاحبه‌ای انجام می‌دهد، او کسی است که هر کاری می‌کرده که وزیر خارجه‌ی عراق که اتفاقا شیعه بوده است ابراهیم یزدی را ببرد پیش صدام که جلسه داشته باشند، او قبول نمی‌کند. و خود او وزیر خارجه را دور می‌زند و می‌رود با صدام ملاقات می‌کند و از صدام می‌خواهد که با ابراهیم یزدی ملاقات کند.

ساده‌لوحی وزیر امور خارجه‌ را ما ببینیم که چگونه توسط صدام دور می‌خورد؛ یک آدمی که از قبل برنامه‌ریزی کرده است، از روز پیروزی انقلاب، تا انتقام قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر و تحقیرش را توسط شاه بگیرد. و این‌که این جلسات سیاسیون را دولت موقت به عنوان یک دستاورد برای خودش مطرح می‌کند، تا روزهای آخر عمر که بله ما می‌توانستیم جلوی جنگ را بگیریم، صدام با ما موافقت کرده بود.

ببینید صلاح عمر العلی این قضیه را چگونه توضیح می‌دهد؛ این فیلمی است که از شبکه‌ی الجزیره پخش شده است نه روزنامه‌ی کیهان، نمازجمعه‌ی تهران یا تلویزیون ایران. ببینید خود این‌ها می‌گویند صدام بعد از جلسه به این‌ها چه گفته است:

پخش مصاحبه‌ی صلاح عمرالعلی در مصاحبه با الجزیره [در خلال برنامه‌ی مثبت نگاتیو]

صلاح عمر العلی (نماینده‌ی وقت عراق در سازمان ملل): او به من گفت: دکتر ابراهیم یزدی وزیر خارجه‌ی وقت ایران تمایل دارد با صدام دیدار کند. بر اساس سلسله‌مراتب اداری، با وزیر خارجه‌ی آن زمان دکتر سعدون حمادی تماس گرفتم و از تمایل دکتر ابراهیم یزدی برای دیدار با صدام حسین گفتم و او هم امتناع کرد از این‌که در این خصوص با صدام حسین صحبت کند. من به او اصرار کردم و البته او هم انکار کرد و نپذیرفت، و هنوز هم نمی‌دانم چرا قبول نکرد... او یک انسان دانشگاهی، نویسنده، روشنفکر و سال‌های زیادی وزیر خارجه بود و نمی‌دانم چرا قبول نکرد با این‌که از هر هراسی سعی کردم او را متوجه کنم که این یک کار بسیار مهمی است برای حل اشکالات ایجادشده بین ما و ایران، ما می‌توانیم این مشکل را حل کنیم. خودم رفتم پیش صدام حسین و موضوع را به او گفتم. پس از تردید و فکر کردن پذیرفت البته قبلش از من پرسید نظر تو چیست؟ به او گفتم این فرصت بسیار مهمی است. این پیشنهاد از طرف ایرانی‌ها آمده... ما دو کشور همسایه هستیم و بی‌نیاز از این‌که بین ایران و عراق مشکلی ایجاد شود. ایران هم مشکلاتی دارد اما نباید مشکلاتی بین ما باشد. گفت فردا بعد از اجلاس عدم تعهد در خانه‌ای که سکونت دارم بگو که با وزیر خارجه‌ی ایران دیدار خواهم کرد. بعد دکتر یزدی آمد، از او استقبال کردم و صدام هم از او استقبال کرد. ما سه نفر: صدام حسین، ابراهیم یزدی و من در یک جلسه‌ی سه‌نفره نشستیم. گفت‌وگو در مورد مشکلات دو کشور شروع شد. گفت‌وگو در فضایی کاملا مثبت بین دو طرف انجام شد. برای او بسیار اهمیت داشت که مشکل دو کشور را بتواند حل کند

مجری: که جلوگیری کند از جنگ؟

صلاح عمر العلی: بله. من همین برداشت را کردم که به هر صوت می‌خواست از جنگ بین دو کشور جلوگیری کند.

مجری: بالاخره به عنوان شاهدی در این روزگار بگو.

صلاح عمر العلی: این برداشت را که کردم که می‌خواهد این مشکل را حل کند. بیش‌ترین تلاش را دکتر ابراهیم یزدی انجام داد که مشکل دو کشور حل شود. صدام هم به همین شکل و بسیار مثبت و دیپلماتیک در گفت‌وگو مشارکت می‌کرد. قبل از پایان جلسه به توافق رسیدند که گروه‌هایی را مشخص کنند. از طرف ابراهیم یزدی مطرح شد که اگر تمایل داشتید برای گفت‌وگوی دوجانبه یک گروهی برای گفت‌وگو بفرستید که بیایند، حالا چه این‌ها عالی‌رتبه باشند، چه کارشناسی یا به هر شکل و وسیله‌ای که می‌خواهید ما گروهی را بفرستیم؛ به صورت آشکار یا سری و محرمانه. در هر صورت ما آماده‌ایم تا جلوی اختلاف بین دو کشور گرفته شود. صدام هم بسیار مثبت در این گفت‌وگو شرکت می‌کرد. من ابراهیم یزدی را تا در بدرقه کردم. او خیلی از من ممنون شده بود. مرا بوسید و با من به گرمی خداحافظی کرد و رفت.

برگشتم به سمت صدام و او منتظر من بود. مرا به بیرون آن تالار که یک باغچه و استخر در آن‌جا بود برد. به همراهانش گفت که دو صندلی برای ما در کنار استخر بگذارند. من و صدام روی صندلی‌ها نشستیم و چند ثانیه‌ای گذشت. هر دو ساکت بودیم و من داشتم به آبی که کنار ما بود نگاه می‌کردم. او هم فکر می‌کرد. به من نگاه کرد و گفت: به چی فکر می‌کنی صلاح؟ گفتم: والله من در حقیقت در حس آن دیدار هستم و خیلی خوشحالم و خوش‌بین شدم. به خصوص که الان این موضوع دیگر در دستان تو قرار گرفته و در دست کارمند، وزیر و شخص دیگری نیست و بلکه الان حل این مشکل در دستان توست. من دیدم که این گفت‌وگو بین شما انجام شده که بسیار خوب بود و خوش‌بینم. من به شکلی صحبت می‌کردم که حس مثبتی که حاکم بود را بتوانم در صدام تقویت کنم. من به عنوان یک عراقی خوشحال بودم. احساس کردم برای کشور خودم و کشور همسایه کار مثبتی انجام می‌دهم. در همین چارچوب با صدام صحبت کردم و او هیچ چیز در این خصوص به من نگفت. و بعد از چند ثانیه به من نگاه کرد و گفت: صلاح چند سال است در زمینه‌ی دیپلماسی کار می‌کنی؟ گفتم حدود ۱۰ سال. من را غافلگیر کرد و گفت می‌دانی این دیپلماسی چقدر تو را خراب کرده؟! به من گفت: «چه حل مشکلی بین ما و ایران صلاح؟ این فرصتی است که شاید در طول هر قرن بیش‌تر از یک بار اتفاق نیفتد. این‌ها اهواز را از ما گرفتند. شط‌العرب را از ما گرفتند، ما را تهدید کردند. می‌خواهند انقلاب‌شان را برای ما صادر کنند و فرصت ما الان که دچار از هم گسیختگی هستند، دچار تفرقه هستند و بین‌شان درگیری است، این یک فرصت تاریخی است که تمامی حقوق‌مان را از آن‌ها پس بگیریم و این امر را به تو می‌گویم و خودت را آماده کن به عنوان نماینده‌ی عراق در سازمان ملل که یک ضربتی به آن‌ها بزنیم که تمام کره‌ی زمین صدایش را بشنود و تمای حقوق را از آن‌ها باز پس بگیریم.

حبیبت احمدزاده [ادامه‌ی برنامه‌ی مثبت نگاتیو]

احمدزاده: نگاه کنید! ... سیاست یعنی همین؛ سیاست یعنی این‌که بتوانی از مخاطب فرصت بگیری، زمان بگیری، گولش بزنی... و آن‌ها ماهر بودند. صدام کسی است که تمام ارتش‌های عربی را سر کار گذاشت و به کویت حمله کرد. صدام کسی است که از همه‌ی این‌ها باج گرفت و ترساندشان از کویت گرفته تا بعد هم آن جریان جنگ... یک چنین آدم هفت‌خطی آمده با آدم ساده‌دلی مثل ابراهیم یزدی که... امام ۱۰ سال در عراق با صدام زندگی کرده، او را می‌شناسند... صدام تکریتی را می‌فرستد که آقا تو بیا با ما همکاری کن. [امام] می‌گوید: من با شاه مخالفم ولی با تو [هم] همکاری نمی‌کنم. من فکر می‌کنم شاید [اگر به جای امام] دیگری بود می‌گفت باشد، فرصت است دیگر....

صدام تمام علمای آن موقع عراق را کشته است، بمب‌گذاری‌های داخل ایران را راه انداخته است. همه‌ی این کارها را کرده است بعد همه‌ی این‌ها را ابراهیم یزدی اصلا در صحبت‌هایش نمی‌آورد، فقط به چهار جمله‌ای که ممکن است فلان روزنامه یا فلان شخص که افراطی [بوده] که همیشه هم هستند [استناد می‌کند]. هیچ جنگی نیست که دشمن یک بهانه‌ی ساده‌ای را الکی برای خودش علم کند! شما نباید بیایی آن بهانه‌ی ساده‌ی دشمن را علم کنی و آن را دلالت قرار دهی.

۲۵۹۵۷

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901759

دیگر خبرها

  • شهادت امام جعفر صادق (ع) ۱۴۰۳ + عکس، متن و پیام تسلیت
  • امام صادق (ع) شاکله اندیشه دینی را بنا نهاد
  • (عکس) آتش‌سوزی مهیب در امام‌زاده ابراهیم شفت
  • بیداری آزادی‌خواهان جهان نشات گرفته از انقلاب اسلامی است
  • مسجد و مدارس در روز شهادت امام صادق (ع) به هم می‌پیوندند
  • حجت‌الاسلام والمسلمین ابوترابی فرد خطیب این هفته نماز جمعه تهران
  • نقد ادعای زیباکلام درباره آغازگر جنگ با مستندات تاریخی / روایت نماینده وقت عراق در سازمان ملل از آماده‌باش صدام برای آغاز جنگ علیه ایران
  • تقویم نجومی امروز چهارشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳ / تقویم همسران امروز چهارشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
  • لزوم توسعه زیرساخت‌های اقامت و حمل و نقل در خراسان رضوی
  • حرکت دسته عزاداری در روز شهادت امام جعفر صادق (ع) در تهران برگزار می شود